473_روزهای خوب

داشتم با خودم فکر میکردم که یک روز دیگر اینجا نمی نویسم.

اینجا نمی نویسم هم مصادف میشود با روزهایی که جوردیگریند.روال بیست سال زندگیم تغییر خواهد کرد.غصه هایم رنگِ بزرگ شدن به خودش میگیرد...گفتم غصه هایم؟ میبینی؟ اینجا حکم خالی کردن غصه هایم را برایم داشته و گفتنِ غصه هایم نشان از ذهنِ بدبینی دارد که مدام دنبالِ غم است نه شادی.


هر چیزی میتواند نقطه پایانی داشته باشد.نقطه پایانی که سر خطِ بعدیش با سطر قبلیش فرق دارد.

اینجا چیزی خاصی ندارد.فقط اندوه دارد.اندوهِ اجباری که به جبرِ شرایط وادارم میکند بنویسمش.کسی شاید این را احساس نکند.اما خودم بهتر میدانم که.


نقطه پایانِ اینجا  را با سطرِ جدید بعدیِ خوشی و حالِ خوب آغاز  خواهم کرد!

حالِ خوبی که پذیرای تمامی اشتباهاتم بوده .رها کرده و خودم را بخشیده است.


نظرات 1 + ارسال نظر
ط 1396/11/28 ساعت 08:01

حال خوب:))
چه کلمات قشنگی:)
یکی از بهترین نوشته هات رو خوندم!
مچکرم..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.