486_خواست خدا

گفت من هر چیزی رو که از خدا خواستمُ داده،ولی چند مدتیه بخاطر اینکه خدا منو از پدر و مادرم دور کرده،نماز نمیخوانم!

گفتم این کار خدا نبوده! این خواسته و انتخاب خودت بوده.خودت خواستی،انتخاب کردی و اجراش کردی!

در توجیه ش گفت مگر نمیگویند که همه چیز خواست خداست!

گفتم من اما،هیچوقت خدا چیزی رو که میخواستم بهم نداده!اما گله ای از خدا ندارم.چون خودم برای بدست آوردنش زحمت نکشیدم و بهش نرسیدم! همیشه به خدا میگم نخواستم و ندادی!


درسته که از طریق دعا و خواهش چیزی رو از خدا درخواست میکردم.ولی خب بازم در عمل شاید هیچوقت نخواستم که خدا هم بهم نداده!


ولی اینکه خیلی ها رو دیدم که میگویند خدا همه چیز به من داده ولی چون یک چیز نداده،باهاش قهرم مانند بچه های لوسی ان که برای نخریدن یکبار چیزی،با پدر و مادرش قهر میکند!

و ما ها،ماهایی که قانعیم به همه چیز.و از خدا انتظاری نداریم.درست مانند بچه هایی که والدینشان ده تا بچه داشته و به هیچکدامشان درست نرسیده و بچه هایشان یاد گرفتن که چطور بدون انتظار از والدینشان روی پای خودشان بایستند و گاهی خواستن هایشان را نادیده بگیرن! ولی هچنان والدینشان را دوست دارن!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.