150_

دلم مسافرت میخواهد...

یک جاده...شب...آهنگ...سکوت و صدای بادی که تو جاده میپیچه...

رد شدن از شهرهای مختلف و دیدن چراغ های روشن تو دلِ شب...

دلم مسافرت میخواهد...

پوسیدم تو این خانه.این شهرستان کوچک .

خسته ام ازدیدن و چشم تو چشم شدن با آدمهای تنگ نظر و تکراری!

آهاااااااااااااااااااااااای!

دلم مسافرت میخواهد...