206_

  • دیالوگی از سریال قصه های جزیره. 

عمه الیزا :باید بدانی آدم مدت کمی جوانه و مدت زیادی پیر!

  • باید یک روز از روزها که  دختر دارشدم،و بعدهایش پیر،برای دخترم در وصیت نامه ام نامه ای بنویسم به این مضمون: 
دخترم! هیچوقتِ هیچوقت باور نکن اگر کسی به تو گفت که بدونِ تو می میرد.ی ک روز یک نفر پیدا شد که چنین حرفی را به من زد.در زندگی دخترهای زیادی بوده که کسی چنین حرفی را به آنها زده است .یک روز من برای اینکه بدانم آیا او واقعن بدونِ من می میرد یا خیر؟ گذاشتم و رفتم.

در کمال تعجب شاهد بودم که او هیچ چیزش نشد! شاید یک و یا دو روز غصه خورد یا حتی گریه کرد،ولی بعد از دو سه  یا چهار روز از خاطرش رفتم. 

دیده ای آیا که بچه کوچکی بدون پدر و مادرش بمیرد؟ اگر کسی پیدا شود که نیازهای اولیه آن کودک را فراهم کند او زنده خواهد ماند.بزرگ خواهد شد و شاید هیچ وقت هم برایش اهمیتی نداشته باشد که پدر و یا مادری نداشته است...بچه ای که بدونِ مادر زنده می ماند  چرا بقیه بدونِ دیگری زنده نماند!؟

دخترم! اگر یک روز کسی جلویت ایستاد و توی چشم هایت خیره شد و با اشک بهت گفت که بی تو می میرد،مبادا فریب بخوری! مبادا برای این دروغ بزرگ احساسی خرج کنی! در همان لحظه که این جمله از زبانش ادا میشود تمام توانت را در مشت هایت جمع کن! دستت را بلندکن و محکم بکوب  توی دهانش! و تف کن بر صورتش  برو! و حتی پشت سرت را هم نگاه نکن!

اینکه کسی بگوید بدون کسی دیگری می میرد ، دروغ ترین حرف تمام تاریخ را زده است! ... .