ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نمیدانم ته بدبختی کجاست... نمیدانم تا کی میتوانم دوام بیاورم...
اما از این تحمل کردنهایم میترسم!
میترسم یک روز به معنی کامل این کلمه``کم `` بیاورم...
کم بیاورم...یا توی زندگی ام از این که مدام تحمل کردم بدجوری پشیمان شوم،اما مگر جز تحمل کاری دیگری هم از من ساخته است؟
از من دخترک ناتوان و عاجزی که برای حل ساده یک مسئله ریاضی لیتر لیتر اشک می ریزد؟چه کاری ساخته است؟
خوب بود...خوب بود اگر رفتن را بلد بودم ...
شاید یاد گرفتم...شاید رفتن را یاد گرفتم و یک روز گذاشتم رفتم!
شاید خودم را از دست او نجات دادم.شاید خودم را از دست شیطان شکنجه گری که مدام روح و روانم را می آزارد رها کردم!
اما خدایا!
به کدامین گناهم او را برمن نازل کردی؟؟؟!