255_

میم. الف عمو دارد!

عموهایش دوستش دارند !

برای آینده اش نگرانند!

به دردهایش ،به نیازمندی هایش، به درد ِ تنهایی هایش میخورند! شاید نه کامل اما میخورند و همین خوب است!


اما من هیچوقت عمویی نداشتم!

عموهایم دوستم نداشته اند!

برای آینده ام نگران نشده اند!

به دردهایم،به نیازمندی هایم،به دردِ تنهایی هایم نخورده اند!


فاطمه دایی دارد!

دایی هایش خوب اند! باهوش اند!

هنگام احتیاج به دادشان میرسند!


اما من دایی ندارم!

دایی هایم خوب نبوده اند! باهوش نبوده اند!

هنگام احتیاجم هیچوقت به دادم نرسیده اند!


زهرا عمه های زیادی دارد!

عمه هایش به جای خواهر نداشته اش به دردشان خورده اند!

هروقت احساس تنهایی و بی کسی کرد میرود خانه عمه همسن اش!


اما من عمه ای ندارم!

عمه هایم ، حتی اندازه جای خودشان هم به دردم نخورده اند چه برسد به جای خواهرم!

همیشه تنهایی و بی کسی را حس کرده ام و عمه ای نبوده که بروم خانه شان!


شین دو تا خواهر دارد!

او میگفت خواهرهایش جای خیلی ها را برایش پر کرده اند و در هنگام جشن و مراسمی به کمک کسی نیازمند نمیشود!


اما من خواهر ی ندارم!

جشنی شود یا مراسمی، تنهایی میدوم ! و دلم میخواهد گاهی بدترین دوستم  حتی! باشد که کمکی به من کند!




نظرات 1 + ارسال نظر
نازنین 1395/10/21 ساعت 17:29 http://laxwriting

ما رو خواهر هر چند مجازی خودت بدون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.