291_روز جهانی زن!

در یک جایی نوشتم که برای من روز زن مهم نیست و از تبریک گفتن و شنیدن و خواندش هم خنده ام میگیرد!

مخصوصا اگر تبریک را. از زن همجنس خودم هم بشنوم،ببینم،یا بخوانم!

مگر نه اینکه روز زن همان معنی روز خشونت علیه زنان ممنوع را میدهد!؟ 


خودم یک بار در ذهن آگاه و ناخود آگاهم به یک زن حسادت کردم و او را مفت خور و خوش شانس خطاب نمودم!

خودم یکبار دختری را  که به خودش رسیده بود  و جلف و شیک در خیابان قدم میزد،سرزنش کرده بودم!

خودم بار ها مادری  که خودش را مهم تر از همه حتی بچه اش میدانست،بی احساس و خودخواه خوانده بودمش!

خودم بار ها و بارها در یک زمانی زنی را خوب میدانستم که بشورد!بسابد! و بسازد! ...

ایا من مقصر بودم؟!

نه! چون در جامعه و خانواده ای بزرگ شده بودم که ذهنیتم نسبت به زنهای دیگر، رقابت بود و قضاوت!

در اطرافم به وضوح میبینم زنهایی را که با هم رقیب اند! سر بی چیز ترین چیزها! آنقدری که اینان با هم رقیب و دشمن اند،هیچ مردی نمیتواند دشمن شان باشد!


بعد چطور میتوانم با وقاحت کامل روز زن را تبریک بگویم!؟

در حالیکه مدام کارها،حرف ها و رفتارهای ناخودآگاهم و بعضا آگاهم بوی ضد زن بودن میدهد!؟

روز زن را زنهایی تبریک میگویند که مدام در حال تخریب،تحقیر و تسخیر (داشته های هم) اند! و این خنده داره!


روز زن، همان معنیی که روز مرد دارد را ، نمیدهد!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.