302_

امروز، دلیل نوشتن  دراینجا رو یادم اومد.

اون موقع ها او پتک بزرگ تری بود! پتکی که هر لحظه ممکن بود با کوباندنش بیشتر از بین بروم.هنوزم نقش پتک بودنش را محکم حفظ کرده و هر لحظه کوبیده میشود سرم.

اما رنگ باخته. و شاید بزرگترین هدفم در زندگیم اینه که با او مبارزه کنم! همه چیزهایی که او در من نقش بسته را دور بیندازم ...و شکل و فرمی جدا از او بگیرم.

این منِ سرگردان،ساخته و نقش بسته پتک بزرگم.



چه کسی در ساختن شخصیت یک کودک  بیشترین نقش را دارد؟








نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.