ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بهم گفته بود یک روز پشیمان میشوی.با لحن تهدید آمیزی خط و نشان کشید که میبیند بعدها به کجا میرسم.
دروغ چرا!
ته دلم پوزخند زده بودم.دلم قرص بود.دلم از روزگار و پدر و خانواده ام قرص بود...
گفتم باشه.می بینی.
و الان...
اه الان...
اینبار او ته دلش پوزخند میزند.می خندد و با خودش می گوید: دیدی! دیدی گفته بودم به کجا می رسی...دیدی به حرفم رسیدی.