327_

من قوی نیستم.من  من بی تفاوت نیستم.هی به خودم میگم من بلدم باهمه چی کنار بیایم.من صبورم...

همه این ها فریبی بود که سر خودم را با  کلاه گشادی پوشانده بودم...


همین لحظه ها،همین ساعت ها،همین روزا ممکنه زانو بزنم وسط یه کوچه...یه خیابان...یه شهر... و زار بزنم.زار بزنم.

همین لحظه ها،همین ساعت ها،همین روزا ممکنه با تمام سعی که می‌کنم نتوانم بی حس باشم و انوقت...


همین لحظه ها،همین ساعت ها،همین روزا چقدر دیر میگذرد...میگذرد ولی دیر.آنقدر دیر که ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.