پیرمردِسرهنگ ِبازنشسته ی چرخ ساز گفت که چهار سال از درسش را در افغانستان پنجاه سال پیش خوانده است...
پنجاه سال قبل افغانستان را تصور کردم،بعد هی دلم سوخت...هی دلم سوخت...هی دلم سوخت...و گدازههای آتش تبدیل به اشک و از چشمانم خارج شد!