478_مردِ وقیح

کمی خرید دستم بود.از چهار راه گذر کردم و به سمت خیابان منتهی به کوچه خانه مان حرکت کردم.

مرد ایرانی روی جدول کنار درختا نشسته بود و گوشی دستش بود.در حال عبور به گوشی توی دستش نگاهی انداختم و راهم را ادامه دادم که صدای اهسته مرد را از پشت سرم شنیدم:... بیا یه حالی به ما بده...خالی شیم...


جملاتش را کامل نشنیدم.اما وقاحت حرفهایش واضح بود.حرفها و جملات وقیحی که از یک مرد سی و چند ساله بگمانم که ظاهر موجهی داشت بعید مینمود ...اما داشت به منِ دخترک پنجاه سانتی با قیافه ساده بدون ارایش چادری گفته میشد.دخترکی که توان برگشتن و زدن توی آن دهن کثیف را نداشت.

لحظه ای عصبانی شدم.دلم خواست برگردم و فحش نثارش کنم.اما من فحش بلد نبودم!

میتوانستم کفشم را در بیاورم و به سمتش پرت کنم.یا با داد و فریاد بگویم که مردک چنین میگوید...

اما هیچکاری نکردم!راهم را بدون هیچ واکنشی ادامه دادم.حتی برنگشتم و نگاه تندی هم نکردم...


اکنون عصبانیم...اما از این هم خوشحالم که اینبار به خودم شک نکردم!به خودم نگفتم ایا مشکل از لباس و حرکات من بوده!؟ایا چون من جنس مؤنثم پس من مقصرم...




نظرات 1 + ارسال نظر

سلام
نه مشکل از پوشش و رفتار شما بوده و نه اینکه جنس مونث هستید
مشکل اون آدمه....مختص به ایران هم نیست در تمام دنیا وجود دارن

سلام
همینطوره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.