ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کارمندای اداره اتباع رفتار تحقیر آمیز و زننده ای دارند.آنطرف پشت میزشان و از درون شیشه عینک های کوته بینی شان،ما اتباع بیگانه را نه انسان که بلکه صرفا موجود ناچیز می بینند گویی احساساتی که آنان دارند نداریم،
از رفتار دیروزشان و پریروزشان در اداره اتباع اراک و اینجا،عصبانی بودم.از ته دلم میخواستم خدا جواب رفتاربد شان را بدهد...
نفرت داشت پرم میکرد!داشتم به همه هموطن های دیگرش بد بین میشدم...
اما امروز صبح در راه،بخودم امدم و با خودم گفتم:آنان را ببخش!
ببخش و بگذار خدا و کائنات جواب عملشان را بدهد.و میدهد.ایمان دارم که کائنات هر چه که میکنیم را در کاسه خودمان میگذارد!
ایمان دارم که کائنات و خدا جوابشان را میدهد.پس آنان را میبخشم و برای آسوده خاطر بودن خودم فراموش میکنم.