23-

دلم یک دوست واقعی میخواد...یکی که بشه تو چشماش نگاه کرد وحرف زد...

رو به روش نشست و زُل زد به صورتش و ازحالت صورت ونگاهش عکس العملش را فهمید...

اینکه آدم چندکلمه بایک انسان رو در رو حرف بزند خعلی بهترازین است که ساعتها بایک آدم مجازیی که نمیشود توی چشمهاش زُل زد .گفت وگو کند


مطمئنا  اگه کسی میبود که میتوانستم باهاش خعلی راحت،درمورد خعلی ازچیزها حرف بزنم،مجبورنبودم بنویسم....

اکثروبلاگها،باموضوعات شخصی نویسی مربوط به خانم هاست...

خانم هایی که مثل من در به در کسی هستند که بتوانند باهاش حرف بزنند....ازدغدغه ونگرانی هاشون...ازدلتنگی ها و چیزایی که ناراحتشون میکنند...

ازخستگی ها شون....از...

من با برادرم حرف میزنم...ولی برای او چیزی که من را نگران کرده است مسخره به نظرمیاد...

حرف میزنم از دغدغه و افکارم...

ولی عکس العملش نسبت به حرف هام ناراحتم میکند...

سراغ چندتا از دوست های مجازیم که میروم...انگارحواسشان سمت چیزی دیگه ایست که جوابم را طوری میدهندکه راضی ام نمیکند...

دوستی که بتواند بفهمد حرفم را،سراغ ندارم...

شاید باشندولی وقتی من لازم دارم گوش شنوایشان را،در دسترس نیستند انگار!

راستش من مدتهای زیادی است که باکسی رو در رو ،درددل نکرده ام!

چند سال است که تنها کاغذی حرفهایم رامیشنود و میفهمد!



دلم یک دوست میخواهدواقعن!

دلم خعلی چیزها ی ساده دیگرمیخواهدکه برای دیگرانی شایدعادی باشد...

ولی برای من نه

خعلی چیزهای عادی،برای من آرزو شده...

دلم مسافرت میخواهد...

دلم یک دوست و فامیل نزدیک،توی یک شهردورمیخواهدکه وقتی میرویم خانه شان...بدون معذبی!چند روزی بمانیم خانه شان...

دلم یک خواهرمیخواهد که بقول یکی شوخی های خرکی کنیم و دعوا و قهر و بعدهم آشتی کردن و قربان و صدقه هم رفتن...

دلم یک خرید رفتن،باهمسن خودم میخواهد...

دلم  مدرسه رفتن میخواهد...صبح زودبیدارشوم و کسل وبی حال راهی مدرسه ام شوم!

دلم ...دایی میخواهد...عمو...خاله...عمه...

یک جمع فامیلی دوستانه میخواهد...

دلم...

دلم خعلی چیزها میخواهد...ولی نمیشود،که بشود!






ب .ن:داداش میم . امروز باچند تن دعوا کرده بوده...چندتن محترم!چاقو داشته و ضربه های  چاقو رو هوا کشیده! چاقو روی انگشتان داداشم  نمایانه...

دلواپسی های دیشبم بی موردنبوده لابد...

نمیدانم چرا؟چرا یک بچه 15ساله باید هر روز دعوا کند؟؟

ازدستش عصبانی شدم و گفتم:یهو برو خودت را بکش راحت شیم ازدست این کارهات...

خدا خودش عاقبت این داداش نفهم من را بخیرکند....امین!




نظرات 1 + ارسال نظر

دل منم یک سیر خوشی میخواد
دوستی که حرفاتو بشنوه کمه ولی پیدا میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.