45_


ق عزیز! 

این شبها نمیدانم چه مرگم هست!؟

مدام بغض میکنم و از خعلی ها متنفرمیشوم...


میدانی!

یکی از خصلت های بدم شاید این باشد که زود وابسته میشوم...به خعلی چیزها و خعلی کس ها!

و دارم فکرمیکنم که به حرف زدن با نجمه هم وابسته شدم...

این را این چند روز یا این چند هفته فهمیده ام.


میدانی!

دلم حسابی پر است ...

احساس میکنم آنقدری که من به او اهمیت دادم،او حتی برای حرفهایم تره هم خورد نمیکند...

شاید او را،زیادی برای خودش بزرگ کردم...


بهبهانی درست میگفت:

همه آدمها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند،آنها را زیاد بزرگ که کنیم ،خودشان راگم میکنند،دیگر نه شما رامی بینند ونه خودشان را

بیاییم به اندازه آدمها دست نزنیم...!


میدانی!دومی خصلت بد مشابه و یا عادت بدم به خصلت اولی، افراط هست!!

افراط و یا تفریط...

انگار اینبار هم افراط کرده ام.

میدانی!

من از افراط کردن هایم ضربه زیاد خورده ام...



+:میشود یک روز من عَوَضْ شوم...

فقط عَوَضْ شوم...

نه اینکه عَوَضی شم ...

نه...!









نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.