60_

 .ا. چقدر دنیای ذهنش کوچک و حقیر است!

 درست مثلِ گاهی اوقات دنیای ذهن خودم،که گاهی آنقدر کوچک میشود که مدامی دیگرا ن را با حرف هایم و رفتارم می آزارم!

و .ا. هم همینطور 


نمیدانم مقصرِکوچک بودن دنیایش خودش هست یا کسی دیگری

ولی او خودش هم برای بزرگ کردن دنیای ذهنش هم هیچ کاری نمیکند...


از ناتوانی خودمان هست که مقصر بدبختی هایمان،کسی دیگریست...!






بی ربط.ن:

‍میدانی!

‍میخواهم به سمتت‍ـــ بیایم ...

ولی می ترسم

که به «ساده گی ام» بَرْ بُخورد!

منو این همه «ساده گی»

و تو آن همه«کمالات و...»


وه!چه تضادی!

ولی مگر

دل‍ ‍تنگی و ،دل

تضاد میفهمد!!؟...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.