293_

لعنت به پسر شانزده ساله ای که دیر به خانه اش می آید

لعنت به پسر شانزده ای که باعث چشم انتظاری پدر و مادر و خواهرش تا سه شب میشود

لعنت به پسر شانزده ساله ای که باعث  پیرشدن پدرِ پیرش در یک شب به اندازه یک سال میشود

لعنت به پسر شانزده ساله ای که باعث حرص خوردن خواهر بزرگترش میشود و زار زدنش در دو نصفه شب

لعنت به پسر شانزده ساله ای تا سه نصفه شب به خانه اش برنمیگردد...


لعنت به همه کسانی که به اسم فامیلی دردی روی دردهات اضافه میکنند

لعنت به  شبکه مخابراتیی  که مبلغ مانده شارژ گوشی ات رابالا میکشد تا تو در یک شب نگران کننده دستت به هیچ جا بند نباشد

لعنت به همه شب های این چنینی،که تو را وادار میکند تا بیدار بمانی و خواب از سرت بپرد...

لعنت به همه شبهایی که گریه اور است،بغض اور است...


لعنت به نگرانی هایی که من مسوولش نیستم...



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.