کلی به خواهرش سفارش کرد که مواظب خودش باشد.که چرا صدایش گرفته.که چرا غذایش را دیر میخورد...که...
بعد بخودم نگاه کردم.هیچکس نبود که از من بپرسد چرا چشمانم خیس است.
که چرا صدایم گرفته...
که چرا مواظب خودم نیستم...
یادم نبود که
بی خواهر ها
تنهاترینن ... .