366_

کلی به خواهرش سفارش کرد که مواظب خودش باشد.که چرا صدایش گرفته.که چرا غذایش را دیر میخورد...که...

 

بعد بخودم نگاه کردم.هیچکس نبود که از من بپرسد چرا چشمانم خیس است.

که چرا صدایم گرفته...

که چرا مواظب خودم نیستم...


یادم نبود که

بی خواهر ها

تنهاترینن ... .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.