396_

_دکتر،شما هیچوقت راجع به هیچ چیزی نگران نمیشوید؟

_خب من یک سپر محرمانه ضد نگرانی دارم،آقای ورمولد؛علاقه به زندگی!

_خب من هم به زندگی علاقمندم،اما...

_تمام علاقه شما به یک آدم است و افرادی می میرند و یا ما را ترک میکنند...اقای ورمولد،شما هیچوقت جدول حل کرده‌اید؟اصولا اهل جدول حل کردن هستید؟من حل می‌کنم و جدول ها مثل ادمها هستند.بعضی تمام میشوند.من هر نوع جدولی را میتوانم در مدت نیم ساعت حل کنم،اما میدانم در مورد رنگ پنیر هیچوقت به نتیجه‌ای نمی‌رسم راستی یک روز باید ازمایشگاهم را نشانتان بدهم.

_...

اقای ورمولد،شما باید از قدرت تخیلتان استفاده کنید واقعیات در قرن ما آنطور نیست که بشود زیاد با آن روبرو شد.

(از کتاب مأمور ما در هاوانا)



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.