416_

گفتم میم .ر .الف .آدم مشروب خوری هست که دست  بچه مشروب میدهد...

در واقع داشتم با این جمله ها وجدانم را آرام میکردم.بدیی از فلانی به زبان می آوردم تا وجدانم را که در برابر خوبیی فلانی تند رفتار کردیم و معذرت خواهیی طلب کارش،سرکوب کنم.


آدمهایی که خوبی میکنند کم اند.فلانی خوبی کرد.ما با تندی جوابش را دادیم.بعد عذاب وجدان بیخ گوشمان روضه میخواند...

شاید فلانی بارها بخودش گفته است که خوبی به این جماعت افغانی نیامده.شاید با خودش گفته اینها خوبی را نمیفهمند...

که اگر اینطور است اشتباه کرده.

آدمهای مثل ما برای کوچکترین خوبیِ از سوی دیگران مدیون میشوند.شرمنده میگردند. و دنبال جبران آنند...


اصلا چه چیزی بالاتر از عذاب وجدانی که آرامش را از آدم میگیرد؟!...



پ.ن: میم.ر .الف در ظاهر خوبی کرد...ولی باطنا بد...آدمهای این کشور بدی هاشونو با خوبی میکنند!

حیف عذاب وجدانی که ...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.