ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تمام دیشب دلم میخواست بالا بیاورم!
همه آنچه که در من بود.همه ان چیزهایی که دوست نداشتم و باید میپذیرفتمش.همه همه اشتباهاتم را.همه دوست داشتن های اشتباهی ام...
تمام دیشب دلم میخواست به قفسه سینه ام چنگ بزنم و فریاد بکشم.چنگ بزنم و بالا بیاورم.چنگ بزنم و خالی شوم...
تا همین صبح چیزی داشت بیخ گلویم،خفه ام میکرد...
باید میرفتم.باید خط قرمزها را رد میکردم...باید خالی میشدم...