-
239_توصیه...
1395/09/08 23:30
برای اینکه بفهمی،کی چه جور آدمی است،خودت را به نفهمی بزن!
-
238_
1395/09/08 17:52
برای آدمی که به بدی خوگرفته ،دیدنِ یک نفرِخوب،غیرقابل باور است!
-
237_از نقاب ها پناه بر خدا!
1395/09/07 23:07
یادم نمی آید کی بود و چند ماه شده که من تصمیم گرفتم ، دو رو نباشم! خودم باشم! خرده شیشه ای نداشته باشم... هرچه که هستم،همان را نشان بدهم... کمی ساده پوشی را بیشتر دوست داشته باشم! و ... این تصمیمی را که گرفتم،دوست دارم و بهش سعی میکنم وفا دار بمانم! اما... مشکل اینجاست که فکر کردم همه مثل خودم سعی میکنند دو رو...
-
236_
1395/09/06 00:31
روزی که گذشت،من در حسینیه ای میان صدتا خانم نشسته بودم.همه یکجوری انگار غریبه بودند. با خودم فکر کردم که بخاطر حرف همین آدمها،همین زنها...خودم را چقدر سانسور کرده بودم!چقدر دست از خواسته هایم برداشته بودم...که مبادا حرفی برایم در بیارن... اما امروز انگار هیچکدامشان برایم اهمیتی نداشت...نه خودشان...نه حرفشان...نه توجه...
-
235_
1395/09/05 00:09
وقتی وسط قاه قاه خنده هایم،یاد کار و مشکل حل و انجام نشده ای میوفتم احساس میکنم همان لحظه از عرش سقوط کرده ام به فرش و با کله خورده ام زمین...مثل همین لحظه... باید بالا بیاورم! تاکی کلمه ها بار سنگین ناله نوشت هایم را بر دوش بکشد؟ گندش در آمده... باید بجای همه واژه هایی که میخواهند آه شوند و بعد ناله و بعدش یک حس بغض...
-
234_
1395/09/03 18:47
دارم به این فکر میکنم که چه میشود یک روز من هم بیام اینجا و از خوشی های خوب خوبم بنویسم؟ از چیزهایی که عمیقا شادم میکند.از اتفاقات خوبی که برایم اتفاق می افتد.از روزهای به اصطلاح قشنگِ جوانیی که این روزها به سرعت میگذرد.از تولد نوزده سالگیم که باهمه سالهای عمرم متفاوت خواهد بود... چه میشود یک بار یک چیزی این گوشه...
-
233_
1395/08/27 23:44
برای هیچ شهری،به اندازه قم دلم تنگ نمیشود.دلم برای حرم حضرت معصومه(س) تنگ میشود.برای بازارهای اطرافش.برای سوهان هایش. دلم برای آن شلوغی و حال و هوایش تنگ میشود.برای همه چیزش... خیلی دارد حافظه ام کُند میشود.یادم نمی آید مقدار پولی که بابایی بهم داد چقدر بود؟یادم نمی آید جورابهایم را کجا گذاشته ام؟یادم نمی آید مطلبی که...
-
232_
1395/08/26 23:42
من هم دوست دارم از ایران که رفتم، تمام رد پاهایم را پاک کنم! تا دیگر هیچ آشنایی نتواند پیدایم کند... نه اینکه مثل ز. جواب پیامهای کسی را ندهم نه! آنوقت متهم میشوم به تازه به دوران رسیده ها! ز. و سین و تمام آدمهایی که از اینجا رفته اند، یک جورهایی نسبت به آدمهایی که اینجا مانده اند، بی تفاوت شده اند... شاید آنها هم مثل...
-
231_
1395/08/24 17:29
چقدر خوب که دارد پوستم کلفت میشود! و چقدر خوب که دیدم نسبت به خیلی چیزها عوض شده است... و این دو را همین چند روز پیش ها فهمیدم.همین چند روز پیش که توهینِ آدمی ِدر حال عبور، به ملیتم، مثل قبلترها عصبانی ام نکرد.با خودم نگفتم که چه غلطی کردم از خانه آمدم بیرون.که متنفر نشدم از همه آدمهای دیگر. لبخندم از لبهایم محو...
-
230_دعا کنیم حالمان خوب شود!
1395/08/24 17:09
باید دعا کنم! باید دعا کنم حالمان خوب شود... حالمان عجیب بد است...خیلی بد...
-
229_
1395/08/21 00:04
به نظر من نوشتن بزرگترین معجزه بشریت است! + بعضی ها، سادگی دیگران را پای زرنگی خودشان میزارن! درست مثل آن دستیار راننده آن اتوبوس! گاهی دهانم جایی که نباید،سفت بسته میشود! و گرنه دهان باز میکردم و در جواب آن مردی که به دیگری گفت: اصفهانی هستی؟گفتم خیلی زرنگی! میگفتم: این آقا زرنگ نبود! بابای من ساده اس!
-
228_
1395/08/15 06:56
نمیدانم ته بدبختی کجاست... نمیدانم تا کی میتوانم دوام بیاورم... اما از این تحمل کردنهایم میترسم! میترسم یک روز به معنی کامل این کلمه``کم `` بیاورم... کم بیاورم...یا توی زندگی ام از این که مدام تحمل کردم بدجوری پشیمان شوم،اما مگر جز تحمل کاری دیگری هم از من ساخته است؟ از من دخترک ناتوان و عاجزی که برای حل ساده یک مسئله...
-
227_
1395/08/14 05:17
حال دلم بد است...پناه بر انــــــسان های مهربان!
-
226_
1395/08/13 23:26
من اگر روزی مادرم بمیرد!(با خونسردی کامل بیانش میکنم!) برایش گریه نمیکنم! گریه که میکنم ولی بخاطر احساساتی بودنمه ، نه بخاطر اینکه مادرم مرده! همه مادرها که بهشت زیر پاشون نیست! هست؟! +تنهایی یعنی این! همین که هزاران نفر باشند و تو از همه شان متنفر باشی... من بیمار نیستم!! ...شاید هم هستم.،، این گاها خود پسندی،این...
-
225_
1395/08/11 21:36
امروز با خواندن وبلاگی از یک خانم ویلچریی،که با تمام مشکلاتش چقدر مصمم و قوی بنظر می آمد و نیازمند هییچ توجه و دلسوزی و ترحم نبود ، و آه و ناله سر نمی داد ...از خودم خجالت کشیدم! من تنم سالمه.تن خانواده ام سالمه. پدرم برادرام سالمه.خانواده ام کنار هم اند.با تمام مشکلات زندگی مون کنار هم خوبه. اما مدام خودم را با...
-
224_
1395/08/10 02:05
احساس حماقت میکنم... و کمی سادگی!
-
223_
1395/08/05 00:45
حتی فکرش را هم نمیکردم که آدمها تا چه اندازه می توانند عوض شن! - برای مرگ خیلی از وبلاگ ها کمی اشک باید ریخت! چطور دلشون میاد بعد سالها وبلاگشون رو حذف کنن!؟
-
222_
1395/08/01 23:41
آدم همیشه کسانی رو که دوست نداره ببینه روز هزار بار می بینه... اونوقت کسی رو که دوست داره ببینه حتی سال یکبار هم نمی بینه... .
-
221_
1395/07/28 17:03
از خیابان که میگذشتم،چشمم افتاد به آن بچه مو بور! بچه ای که برادر خواهر های زیاد ی داره.بچه ای که مادرش بلد نیست مادری کنه...پدرش هم... فقط دلم سوخت! بچه هایی که بخاطر جهل والدینشان تمام عمرشان ولگردن.بی سوادن.مثل بچه آدم بزرگ نمیشوند... بعد هی به همه میگویم که من اگر جای فلانی ها بودم بیشتر از یک و دو بچه نمیداشتم!...
-
220_
1395/07/28 16:43
تناقض! به نام خدا! تناقض در رفتار و گفتار این روزها زیادی پر رنگ شده است. من از دختر جوانی پرسیدم که :شما دوست داری چادر سر کنی؟! گفت:بله البته که! فلان و بهمان و... ومن از چشمهایش و لحن گفتارش متوجه شدم دروغ میگوید! او به اجبار خانواده و حرفهای فامیل چادر سر میکند. از چند تن دیگر نیز پرسیدم.و همه اظهار علاقه کردن که...
-
219-
1395/07/21 00:45
داشتم به این فکر میکردم که چقدر من بچه ام! نه از نظر سنی!بلکه رفتاری! آ نکه قرار باشه بهت توجه کنه،بدون جلبِ توجه تو ، توجه میکنه! پس بی خیال "ن" بی خیال همه آدم هایی که... خیلی از آدمها و کسانی که تو عزاداری های محرم زار زار گریه میکنند و اشک می ریزند برای حسین،به نظرم برای بدبختی های خودشان اشک میریزن!...
-
218-
1395/07/19 14:33
بعد یک سالو ده ماه و چند هفته و چندین روز، از گروه مورد علاقم بخاطر یه چند کلمه نظری،بلاکم کردن در فیس بوق. کسی از آن ادمهای مجازی گروهم کک شونم نگزید!! الاان نباید احساس طرد شدگی بگیرم؟! یا احساس تنهایی کنم؟! نفهمی نیست آدم احساس خوشحالی کاذب کنه از اینکه یک عالمه دوست داره از نوع مجازیش؟! نفهمی ست دیگه!اصلا خریت...
-
217_
1395/07/14 01:16
همیشه خدا عذاب وجدان گرفتن برای اینکه شاد بوده ای، یک جور بیماری نیست؟؟!
-
216_
1395/07/11 01:52
مهران مدیری(مرد هزاره چهره) : من از همون اولشم آدم اشتباهی بودم! گاهی آدم باید در درون خودش خُرد بشه تا به خودش بیاد. این همه خُرد شدن لازمه خدا؟!
-
215_
1395/07/08 21:58
می دانی! داشتم به این فکر میکردم که چرا ما باید بخاطر نادانی و جهل یک نفر دیگراینقدر بد بخت میشدیم!؟ چرا بخاطر همان یک نفر یک خانواده از پیشرفت باز می ماند.حتی تک تک فرزندان آن خانواده حتی خاطره خوشی از گذشته و دوران کودکی شان هم نداشته باشند. کاش می شد برگشت به عقب.خیلی عقب تر. گذشته ها را جبران کرد. گذشته ها و دوران...
-
214_
1395/07/06 12:26
می دانی! اوج بدبختی زمانیه که به از دست دادن و بدبخت بودن عادت کنی! برای من یک روز اینکه ماشین خودم راسوارشوم و یک ماه کامل در مسافرت باشم،مثل یک رویا می ماند!یک رویا که بیشتر توی فیلم ها اتفاق می افتد! یا رفتن به سینما و دیدن فیلم. یا اینکه ما هم خانه دار شویم.یک خانه ویلایی با حیاط متوسط که در خت انگور و انار داشته...
-
213_
1395/07/04 12:53
خسته ام.خیلی خسته ام... اینکه بیایم اینجا و ناله کنم کاری درست نمیشود. اینکه بشینم و برای ناتوانی هایم اشک بریزم هم هیچچیز تغییر نمیکند.گاهی باید هیچ کاری نکرد. هیچ حرکتی.حتی باید جلوی احساس احساس هایمان را هم گرفت.بی حس شد.و فقط نشست و تماشا کرد. طبیعت و قانون انعکاس کار خودش را میکند. من به احساس های ``س`` بی تفاوت...
-
212_
1395/07/01 23:31
اینکه در خیابان دوچرخه تو،توقیف کنن و بگن بدوو برو سند دوچرخه رو بیار آن هم فقط افغان ها! یکم خنده داره! خب ما هر روز شاهد سخت گیری بیمورد جنابان هستیم اینم روش! والا ما به اندازه تیمور لنگ!(کی بود اصلا!؟) یا اینور های آن ور ایران که وحشی نیستیم! این همه سخت گیری بی مورد به نظرم لازم نیستااااااا! حالا خود دانید! ما...
-
211_
1395/06/29 21:45
افتضاح نیست؟! دختری به سن من مدام با عالم و ادم سر جنگ داشته باشد؟ هنوز نداند در کجای راه است؟ به چی و که تعلق دارد؟ مثل بچه ها رفتار کند؟ هنوز خودش هم باور نداشته باشد که دارد کم کم پا را از نوجوانی به سن جوانی میزارد و از خیلی چیزها عقب افتاده باشد؟ مدام بیاید و آه ناله سر بدهد ؟! البته که افتضاح است! البته که این...
-
210_
1395/06/26 21:07
یک روز،به خودت میای و می بینی تمام عمرت داشتی تو، توهم سر می کردی! هیچی نشدی! هیچکی نبودی! هیچ جا نرسیدی! تمام عمرت دور خودت چرخیدی! تمام عمرت پوچ پوچ بودی! یک روز،به خودت میای و می بینی ترس تو تمام لحظه های زندگیت خفه ات کرده بوده! یک روز... به خودت می یای می بینی همه بلند پروازی ها و جاه طلبی هات فقط یک خیال واهی...