-
301_
1396/01/22 18:00
بودنش اینقدر پر رنگه که با تمام غصه ها و مشکلاتمون،بقولی تو دلمون اب تکان نمیخورد. یک پیرمرد ارام و مهربان تمام زندگی یک خانواده است.خانواده ای که با مشکلات زیادی شکل گرفته،کامل شده و هنوز با بودن مرد ارام و مهربانی دارد نفس میکشد. مردِ مهربان پنجاه و چند ساله ای که کودکی هایش را سخت گذارنده.جوانی هایش را نچشیده تمام...
-
300_
1396/01/19 18:55
خوبی هایت زیادی از ادمهای این کشور دیدیم. اما گاهی واقعا از بعضی خوبی هایشون من میترسیدم و میترسم. دلیل ترسم اینه که مدتی بعد یکهو تغییر عقیده میدهند و تا قران اخرش را نستانند،آرام نمیگیرند! دلایل زیادی هم از پشیمانی خوبی کردنشون به چند تا مهاجر پایین تر خودشون وجود دارد. یکی از دلیلش هاش منفعتی است که از خوبی و کمک...
-
۲۹۹_
1396/01/18 13:46
به ""ن"" گفتم : تو هم نادیده اش بگیر! نادیده اش بگیر! چقدر این جمله وقتی که توانایی بکار گیریش رو داری ،میتواند خوب باشد. در این چند ماه گذشته ، خوب بلد شده ام تقریبا نصف ادمهای تو زندگی ام را نادیده بگیرم. همه ادمهایی که سعی میکردم با آنها دوست باشم و آنها سعی نمیکردند.ادمهایی که برایشان خوب بودم...
-
298_
1396/01/10 19:35
دلم میخواهد همه کتابهای دنیا را بخوانم. دروغ چرا! دلم میخواهد همه کتابهای دنیا را بخوانم،فقط برای اینکه جای تمام احساس های پر از خلا ٔ ام را،با دانستن پر کنم! اما! همه احساس های خلائ، از ندانستن نیست! گاهی همه خالی بودنها، از نداشته!
-
297-
1396/01/05 23:27
کتاب خواندن زیاد،شعور می اورد.
-
296_
1396/01/02 18:27
سال ۹۶ هم رسید! سال نود و پنج سال بدی نبود.خیلی کارها خواستم انجام بدم نشد.اگر شد هم نصفه رهاش کردم. سالی بود که کمی از لحاظ فکری مستقل تر شدم.کمی دیدم به دور و برم عوض شد. سالی بود که خاستگار داشتم.خاستگاری رفتیم.و همانطور که چند سطر بالاتر گفتم همه اش به سرانجام نرسید.سال شروع ولی تمام نشدن ها بود. در آغاز این...
-
295_
1395/12/26 13:17
فکرهای گذری... تصمیم های کوچک و زود گذر...حرف های سطحی ...رفتارهای گه گاهی؛ وقتی خبیثانه باشند و ادم حواسش به خباثت کردارهایش نباشد،دیری نمیگذرد که متوجه میشود چقدر بد شده است. برخی در صد رفع نیت های خبیثانه شان تلاش کرده و برخی بی تفاوت از کنارشان میگذرد. گاهی هم ادم اینقدر به خبیث بودن و نیت های بد خو میکند که ترکش...
-
294_
1395/12/25 15:48
دیشب ``ف`` گفت که اینجا(اتریش) آنقدر آدمهایش قانونمند زندگی می کنن که تو حالت از هر چه قانون هست بهم میخورد! قبل مکالمه با ف تمام دیروز داشتم به زندگی آدمهای غرب زمین فکر میکردم! و اینکه چقدر قانونمند زندگی کردن خوب هست یا چه قدر میتواندکلافه کننده باشد؟... یا دخترک هایش چقدرشاد و دل زنده ان!؟ بارها و بارها کسانی به...
-
293_
1395/12/23 02:31
لعنت به پسر شانزده ساله ای که دیر به خانه اش می آید لعنت به پسر شانزده ای که باعث چشم انتظاری پدر و مادر و خواهرش تا سه شب میشود لعنت به پسر شانزده ساله ای که باعث پیرشدن پدرِ پیرش در یک شب به اندازه یک سال میشود لعنت به پسر شانزده ساله ای که باعث حرص خوردن خواهر بزرگترش میشود و زار زدنش در دو نصفه شب لعنت به پسر...
-
292_
1395/12/21 21:54
رادیو گوش کردن چیزی بس خوب هست! از یک زمانی که نمیدانم کی، شاید همان روزهای تنهایی تر بودنم، رادیو گوش کردن را به آهنگهای توی گوشی ام ترجیح دادم. یک بار یک نفر در یک جایی نوشت: اهل گوش کردن رادیو شدن! کار هر کسی نیست!
-
291_روز جهانی زن!
1395/12/20 01:13
در یک جایی نوشتم که برای من روز زن مهم نیست و از تبریک گفتن و شنیدن و خواندش هم خنده ام میگیرد! مخصوصا اگر تبریک را. از زن همجنس خودم هم بشنوم،ببینم،یا بخوانم! مگر نه اینکه روز زن همان معنی روز خشونت علیه زنان ممنوع را میدهد!؟ خودم یک بار در ذهن آگاه و ناخود آگاهم به یک زن حسادت کردم و او را مفت خور و خوش شانس خطاب...
-
290_
1395/12/18 23:59
به بیماری تنهایی گرفتارم... این الان که نگران بیماری جسمیم هستم،هیچ اهمیتی ندارد. استرس آن روز انگار عملکرد زنانه ترین عضو بدنم را از کار انداخته.حال رفتن به دکتر را ندارم نه! نه اینکه نخواهم بروم...فقط مانده ام با کی بروم!؟ آه...امان از بی خواهری و بی مادری!
-
289_
1395/12/18 23:51
دیروز با خودم باز همان جمله تکراری را مرور کردم: گذشته. و آینده را نداری...امروز را هم نداری...پس فقط زمانِ حال می ماند! با عشق سپریش کن! من آدمی هستم که همیشه تحول در چند دقیقه ایی اثر میکند در من. خیلی سعی میکنم این تحول بیشتر از چند دقیقه طول بکشد.اصلا عرض بکشد...دراز بکشد...چه میدانم.یک چیزی بکشد دیگر،اما نمیتوانم.
-
288_
1395/12/17 00:39
-
286_
1395/12/13 23:40
خدایا! بدخواه کسی نیستم! خواهان بدِ من نباش!
-
285_
1395/12/09 18:08
آدم هر چه بزرگتر شود،ذوق هایش کور تر میشود. بچه تر که بودم،در خیال خودم،در آینده نچندان دور نقاش خوبی میشدم.یک زمانی نچندان دور،همین سال گذشته خیال میکردم در اینده نچندان نزدیک کشورگردی میشوم که همه کشورش را گشته !... بعدترهایش نویسنده خوبی...بعد ترهایش خیاط خوبی... و بعد ترهایش... اما راستش! هیچی نشدم. دخترک بی عرضه...
-
284_
1395/12/05 00:07
در چند جلسه ای که رفتم.آدمهایی که دیدم.حرف هایی که شنیدم... مربیی که خوب اموزش نمیداد. و خانمهایی که در تمام آن چهار جلسه ساعت اموزشی شان پشت آن مربی حرف میزدند... هیچکس نبود که بجای چهار ساعت پشت سرش حرف زدن،برود و رو در رو بگوید که خانم فلانی! من از نحوه آموزش دادنِ شما راضی نیستم! و تمام شاگردهای قبلی اش هم به همین...
-
283_
1395/12/04 22:26
من ادم اجتناب پذیری هستم! این را همین لحظه متوجه شدم! برای جلو گیری ازخرجهای کلاس خیاطی،ترجیح دادم ولش کنم و نروم! برای تمام دردسرهایی که قرار بود یا احتمال داشت با سین به وجود بیاید،رهایش کردم! برای وابسته نشدن به خیلی ها و خیلی چیزها،ازشان دوری میکنم! برای احتمال نپذیرفته شدن توسط شخصی،صورت مسئله را به کل پاک...
-
282_
1395/12/02 23:47
هر وقت، به این فکر میکنم که من چرا نمی توانم ادمی مثل میم.الف را داشته باشم!؟ یاد این میافتم که سین هم نتوانست من را داشته باشد! و چیزی ته قلبم فرو میریزد! با خودم میگویم:حقم هست!
-
281_
1395/11/27 21:47
نشسته ام زیر اسمانِ خدا، و دارم فکر میکنم که چرا من از گفتنِ کاری که میخواهم بکنم یا کاری که قرار است انجام دهم یا کاری که قرار است انجام شود ،میترسم!؟ این فکر به دنبالِ فکر قبلترم،از ذهنم خطور کرد. ر. چند روز پیش از من در مورد پولی که پس انداز کردیم سوال کرد.و من تقریبا اش را گفتم. و مدام این روزها فکرم میرود سمت آن...
-
280_
1395/11/25 12:56
هیچکس! کارش را درست انجام نمیدهد. این را ،این روزها فهمیده ام. وجدان! نمرده! ولی برای خیلی ها قدیمی شده!
-
279_
1395/11/20 23:26
گریه تنها سلاحی ست که میشود از تنفر و غم باد گرفتن با آن جلوگیری کرد! من اگر مدام اشکم دم مشکم هست نشانه ضعیف بودنم نیست! آنقدر قوی هستم که بعد هر بار اشک ریختن،باز بلند میشوم و تلاش میکنم... آنقدر قوی هستم که با شنیدن حرف ها و منفی بافی های میم اشک میریزم و بعد نادیده اش میگیرم ... آنقدر قوی هستم که برای دیدن غصه های...
-
278_
1395/11/18 01:26
من هیچوقت در مدرسه های کشور خودم درس نخواندم.نمیدانم آنجا چقدر اوضاعش خراب است...نمیخوام هم بدانم! اما روزی که گذشت رفته بودم مدرسه برادرک. استرس چند دقیقه ای سر تا پایم را گرفت! خدا رو شکر کردم که آنجا درس نمیخواندم درآن لحظه!در آن روز! بعضی از مدرسه ها مثلِ پادگان نظامی کودکان می مانند!! وقتی در راهروی خلوت آنجا راه...
-
277_
1395/11/17 02:03
آدمها! مثلِ درخت اند! در جایی ریشه که دواندند... زمین گیر میشوند! میدانی! ریشه هایم گَندیده اند! راه رفتن از کدامین سو ست!؟
-
276_دختر خوب در جامعه ما چگونه است؟!
1395/11/14 23:05
دختر خوب،دختری است که زیاد حرف نمیزند! دختری است که سنگین منگین است! دامن میپوشد! تا دیپلم درس خوانده و بعد آن می ماند خانه اش! خیاطی و کارای دستی بلد است! در هفته یکبار بیشتر از خانه خارج نمیشود! تنهایی جایی نمیرود! بلند بلند نمیخندد! آشپزی اش خوب است! نجیب است! گونه هایش از برخورد با نامحرم جوانی سرخ گشته و شرم...
-
275_
1395/11/14 00:40
چند ماه پیش ها که برای گرفتن عکس کارت آمایش ده رفته بودیم،میم برای انگشت زدن کمی گیج بازی در آورد... آن روز کارمند اداره اتباع جمله ای گفت که هیچوقت یادم نمیرود : کسی که نمیخواهد کاری را انجام دهد با کسی که نمیتواند،خیلیییی فرق دارد!
-
274-
1395/11/13 13:23
نباید رک و صریح عقایدم را به زبان بیارم.نباید خودم باشم.نباید پیش آنها کسی باشم که خودم میخواهم... ه اینکه عقاید من و یا خود بودنم بد است نه! برای اینکه نمیتوانند خودشان باشند از من آدم بده ای میسازند تا نتوانستن های خودشان را پنهان یا کمرنگ کنند!
-
273_
1395/11/10 17:13
گاهی بعضی از آدم ها را باید با خوشبختی هایشان تنها گذاشت!
-
272_
1395/11/09 05:21
من دختر قویی هستم! قوی بودن همیشه به معنی زار نزدن و ادعای خوشحال بودن نیست! من دختر قویی هستم! آنقدر قوی که میتوانم صدای شکستن دل پدرم را از نگاهش بشنوم!و دلم از ته ته اعماق وجود بسوزد ولی باز فردا روی پاهایم بایستم! آنقدر قوی که با تمامِ نشدن ها،باز برای شد ها تلاش کنم. آنقدر قوی که میتوانم سر تا پا وجود اشتباهم را...
-
271_
1395/11/06 04:17
صدای گوشخراشش،همه وجودم را می خراشد. زمان ایستاده .و همه جهان راصدای او گرفته است.همه جهان صدای اوست.همه جهان صدای عوق آور اوست. زمان که دوباره به چرخشش افتد.باید بار و بندیلم را جمع کنم . تا حالا احساس کرده اید که خدا همه بدبختی های جهان را روی شانه های شما انداخته است؟ تا حالا احساس کرده اید که خدا چقدر به شما...